جدول جو
جدول جو

معنی گرم عهدی - جستجوی لغت در جدول جو

گرم عهدی
(گَ عَ)
در عهد استوار بودن. در محبت پایدار بودن: به هندوستان خواجه (احمد حسن) را به زندان خدمتها کرده بود (بونصر بستی) و گرم عهدی نموده در محنتش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 153)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ رَ عَ)
خوش خدمتی. (فرهنگ فارسی معین) : به هندوستان خواجه را خدمتها کرده بود و کرم عهدی نموده در محنتش و چون خلاص یافت با وی تا بلخ بیامد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 157). اما صحیح کلمه گرم عهدی است. رجوع به گرم عهدی شود
لغت نامه دهخدا
(هََ عَ)
هم پیمانی. وفاداری:
داده خیری به شرط هم عهدی
یاسمن را خط ولیعهدی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرم عهدی
تصویر کرم عهدی
خوش خدمتی: (... بهندوستان خواجه را خدمتها کرده بود و کرم عهدی نموده در محنتش و چون خلاص یافت باوی تا بلخ بیامد) (بیهقی) توضیح: این کلمه در بیهقی مصحح دکتر فیاض و بیهقی چاپ ادیب ص 153 با کاف تازی آمده ولی در لغت نامه (طبق حدس مرحوم دهخدا) با کاف پارسی (گرم عهدی) ضبط شده و همین صحیح می نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم عهدی
تصویر هم عهدی
هم پیمانی
فرهنگ لغت هوشیار